دیروز رفتیم نمایشگاه کتاب ...بالای در نوشته بود نمایشگاه بزرگ کتاب ...اما ای دریغ شاید فضای اونجا ۳۰۰متر هم نبود یه زیرزمین که زیر کتابخانه بود حالا دیگه چرا نوشته بودن نمایشگاه بزرگ نمی دونم ...هر سال نمایشگاه خیلی بهتر بود اما امسال به ظاهر رفع تکلیف بود .
یه تابی تو نمایشگاه خوردیم و چند تا کتاب خریدیم من یه کتاب خریدم با عنوان ویتامین های عشق و صمیمیت که شامل رازهای نفوذ بر قلب زنان ٬ رازهای نفوذ بر قلب مردان و راه های رسیدن به آرامش می باشد .
شب که شد کتاب را برداشتم تا یه نگاهی بهش بندازم توی کتاب نوشته بود ویتامین های عشق و محبتی که باید آقایون به خانم ها بدهند و یه عالمه ویتامین نام برده بود از جمله
A1:همسرتان را با زنان دیگر مقایسه نکنید .
A2:عشق خود را به همسرتان اثبات کنید .
A3:شام بخرید و به خانه ببرید
A4:کلمه باید را به همسرتان تحمیل نکنید
A5:به علایم غیر کلامی همسرتان توجه کنید
A6:برایش مهمانی بگیرید
A7:از او عکس بگیرید
A8:در زیر آسمان پر ستاره بخوابید
A9:در زیر باران آواز بخوانید
A10:تکیه گاه امن و مطمئنی برای همسرتان باشید
A11:در برابر دیگران از او تمجید کنید
A12:به استقبال خانم تان بروید
A13:به او بگویید بارها و بارها که دوستش دارید
A14:موقعی که خانم تان احساس درد دارد محل آسیب دیده را ببوسید .
A15:به او استراحت دهید .
A16:اتومبیل را برای سوار شدن همسرتان آماده کنید .
A17:دراتومبیل را برای او باز کنید.
A18:حسادت نکنید و از او نپرسید با چه کسی لاس زدی .
A19:در جایی از خانه هدیه هایی مخفی کنید و................
و کلی ویتامین دیگه که ما تا حالا اسمشان را هم نشنیده بودیم ...
مدتی به فکر فرو رفتیم که این همه ویتامین وجود داره وما بیخبر ... جای اینکه انرژی بگیریم کلی هم دپرس شدیم این آقای همسر میومد یه سوال می پرسید و من رفته بودم تو غار تنهایی وبا ایما و اشاره جواب میدادم ...من از این همه ویتامین خوب محروم بودم چرا ؟
نه اینکه آقای همسر را محکوم کنم نه ...چون منم نمی دونستم این همه راه های خوب برای شیرینتر شدن زندگی وجود داره .در ادامه کتاب هم ویتامین هایی که خانم ها باید به آقایون بدهند را نوشته بود که خداییش منم خیلی از اون ویتامین های عشق و محبت را نمی شناختم و تا حالا هم از این ویتامین ها به آقای همسر نداده بودم و بعضی هاشو هم عمرا انجام نمی دم (مثلا در رختخواب به همسرتان صبحانه بدهید ) .
خلاصه اینکه می خوام بگم ما ازدواج را خیلی آسون می گیریم در صورتی که من بعد از هفت سال و نیم زندگی متاهلی هر روز یه چیز جدید و تازه کشف می کنم و بیشتر متوجه میشم که وقتی ازدواج کردم اصلا معنی زندگی متاهلی ومشکلات را نمی دونستم.
اینجا مقصر کیست ؟...جامعه ..خانواده ...خودمان ...
میشه گفت همه به نسبت مقصرند .تازگی ها هم که مد شده ازدواج آسان را تبلیغ می کنن مگه ازدواج هم آسان می شود ..آیا این دانشجو های بیچاره که تن به این ازدواج های آسان میدهند از سختی های بعد ازدواج خبر دارن ؟آیا برای آگاه ساختن اونا از مشکلات کاری صورت گرفته ؟ خداییش زندگی بار سنگینی ست فقط به این فکر نکنیم با ازدواج از تنهایی رهایی می یابیم و یک تکیه گاه داریم و یه لونه عشق ...
به این فکر کنید که چقدر به مسئولیت هایتون اضافه میشه ..چقدر باید گذشت داشته باشین
صبر ،متانت و...
و اگه بچه هم وارد زندگی بشه که دیگه نور علی نور
برای ازدواج هیچوقت دیر نیست ...
کاش قبل از ازدواج کلاس هایی برای آگاهی دادن به جوانان بر گزار میشد .من پیشنهاد می کنم هر کسی می خواد ازدواج کنه اول با یک مشاور مشورت کنه .
یک فیلم خارجی(که الان اسمشو یادم نیست ) دیدم که یه خانمی توی اون فیلم حامله بود و هر روز با شوهرش می رفتن کلاس آموزش بچه داری وروش های صحیح رفتار با کودک وزمانی که زایمان خانم نزدیک بود می رفتن کلاس تمرین زایمان (که البته کلاس ها به ظاهر اجباری بود ) واقعا این کلاس ها مفید بودن اما ما چی ؟یادمه اونقدر از زایمان می ترسیدم که ترجیح دادم طبیعی زایمان نکنم ولی شاید اگه تو کشور ما هم از این آموزشها بود ترسمان کمتر میشد ...
نتیجه :ازدواج آسان نیست پس آسان گول نخورید .
پ ن :تا یادم نرفته یکشنبه قراره برای برادر همسر بریم خواستگاری ...به سبک ازدواج آسان!!!