در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

حال این روز های من

حال این روز های من 

نشستن توی خانه و انتظار کشیدن... 

وگاهی نفهمیدن حماقت به این بزرگی...  

و گاهی حس عمیق مادرانه...

و گاهی شناختن بهتر اطرافیان... 

وگاهی بریدن و بریدن... 

 

چی گفتم ... 

سه تا خواهر دارم اما تو این مدت فقط یکی از خواهرنم مدام زنگ میزنه هوس چی کردی برات بپزم؟؟؟ 

خانه را جارو نکنی ها کار داشتی زنگ بزن امروز بیام کمکت؟؟ 

و.... 

بعضی ها هم هی زنگ میزنن وای ما کاری برات نکردیم بعد پا می شن میان تا کاری برامون انجام بدن .بعد تازه باید کلی پذیرایی کنیم و... 

بعدم پا می شن میرن . 

 

عماد نوشت: 

عماد کلی کتاب قصه داره و تا حالا پیش نیومده که یکی از کتاباش پاره بشن یا خط خطی از بچگی اینجوری بود. 

گیرداده که این کتاب ها را خوندم برام کتاب بخرین. 

اتفاقی از کنار کتاب فروشی رد می شم تصمیم می گیرم برم براش کتاب بخرم. 

بعد چشمم میوفته به کتاب مردی که می خندد... 

می خرمش تا این چند روز باقی مانده تو خانه سرگرم باشم 

عماد یه نگاهی به کتاب میکنه و میگه :این چرا اینقدر بزرگه؟ 

منم میگم این مال بچه ها نیست مال آدمای بزرگه. 

عنوان کتاب را میخونه و باز میگه :چرا اسمش مردی که می خندد است؟؟  

میگم نمی دونم وقتی خوندمش بهت میگم.

عماد :خوب همه می خندن ... چرا نوشته مردی که می خندد؟؟!!!

 

خواهر زاده نوشت: 

دختر خواهرم(۵/۴ساله) آمده خانه امون به تقلید از عماد دستشو میذاره روی شکم ما که الان مثل توپ بسکتبال شده... 

میگه خاله من میدونم اسم نی نی تون چیه اما نمیدونم چه رنگیه؟!! 

باز دوباره آمده میگه نی نیت خیلی نازه اما چرا به دنیا نمیاد؟؟!!! 

 خلاصه که این نی نی ما کلا حوصله همه را سر برده.  

 

 مطب نوشت:

 

تو مطب دکتر نشستم خانمی که کنارم نشسته میگه برام دعا کن این هفته نوبت زایمان دارم. 

منم بهش میگم تو هم برای من دعا کن. 

بعد میگه من زودتر از تو زایمان میکنم از کجا معلوم من برای تو دعا کنم آنوقت تو هم برای من دعا کنی؟؟؟ 

منمیگم همین الان دعا میکنم . 

 

یک خانم دیگه کنارم می شینه..میگه به نظر شما دوران مجردی بهتره یا متاهلی؟؟ 

منمیگم مجردی خوب بهتره کمتر مسئولیت داره آدم آزادی بیشتری داره و...

بعد میگه منم میگما اما خواهر شوهرم میگه نه متاهلی بهتره. 

حالا چرا این سوال را از من پرسید ..نمی دونم

نظرات 30 + ارسال نظر
سوگل یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ http://sogol-90.persianblog.ir

ایشالا دختر گلت به سلامتی به دنیا میاد

ممنون عزیزم

[ بدون نام ] یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:43 ب.ظ

بهشت زیر پای مادران. شنیدم وقتی بچه بدنیا میاد تمام گناهان مادر پاک میشه. آنی عزیزم امیدوارم زایمان خوب و راحتی داشته باشی.

ممنون عزیزم

زری* یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:51 ب.ظ http://http://mydaysofveto.persianblog.ir/

کلا ادم موقع بارداری توقعش میره بالا..البته تجربه من اینو میگه!بعد نوبت دیگران که میشه خودشو میزنه به اون راه..عین همونا..اون خواهرتون زیادی خوبه میاد کمک حال..
اون خانمه تو مطبم لابد داشته تحقیقات میکرده..

اما من از کسی توقعی ندارم
خواهرم هم هر چی زنگ زده گفتم چیزی لازم ندارم
حتما...

زندگی جاریست .... یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:01 ب.ظ http://parvazz.bloghaa.com

سلاااااااااااااااااااااااام
ایشالا عسل خاله صحیح و سالم بدنیا میاد
اینائی که مثلا میان کمک و با اومدنشون کار آدمو زیاد می کنن خیلی باحالن
حالا چرا اسم کتابه " مردی که میخندد " هست
مطب نوشت هم باحال بود . اون خانم اولیه که دیگه آخر خساست بود

سلام
ایشالا
خیلی با حال
نخواستم بگم کجایی بود مال استان هم جوار است

دلژین یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:07 ب.ظ http://drdeljeen.com

عزیزممم من همش توی فکرت هستم و واست دعا میکنم که این مرحله رو هم با سلامتی و خوشی بگذرونی و عسل خانوم زودتر قدم رنجه کنند

ممنون عزیزم
شما همیشه لطف دارین
منم مدام دارم دعات میکنم شاید واقعا دعای مادران حامله گیرا باشد

محبوبه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:17 ب.ظ http://yaghootekabood2.mihanblog.com

سلام خوبی؟ چقدر مونده تا نینی دنیا بیاد؟
واقعا کتاب داستان واسه بچه ها کم شده..

سلام
ممنون
چیز زیادی نمونده شاید یک هفته
کتاب داستان های بچه ها واقعا بی محتوا هستند
وبی هدف

نگران آینده یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 ب.ظ http://skn.blogfa.com

سلاااااااااااااااااااااام عزیزم.
عماد نوشت:
خواهرزاده نوشت:فکر کنم نی نی تون طلایی رنگ باشه!
مطب نوشت:خیلی جالب بود.
موفق باشید.

سلام گلم
شایدم صورتی باشه
شما هم موفق باشید

آنا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:45 ق.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

مطب نوشت:
۲. احتمالا میخواسته نظرسنجی کنه...

حتما

دیادیا بوریا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ب.ظ

سلام
زندگی همینهبه دل نگیرید....
من عاشق استدلال های عماد جان هستم
مطب نوشتتون واقعا خدا بود....
من براتون دعا می کنم که زایمان خوبی داشته باشید.......

سلام
میدونم به دل هم نمی گیرم
ممنون دکتر جان

مریم سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام آنی جون.
ان شا الله مسافر کوچولوت عسل خانوم به سلامت به دنیا میاد و همه چیز به خیر و خوشی ختم میشه عزیزم ...
مطلب مطب نوشتت جالب بود ..آنی مردم این زمونه از تنهایی به تنگ اومدن هر چند به ظاهر همه با همند ولی هیچ کس با دل و جون با دیگری نیست ...همه دنبال یه همدم می گردند که اتفاقا قریبه هم باشه!

عماد جونو ببوس..مواظب خودت و عسل خانوم هم باش عزیزم ..
راستی عماد جون چند سالگی عمل لوزه انجام داد؟
آیا مراقبت خاصی هم لازمه بعد از عمل؟

سلام عزیزم
ممنون
تو وبلاگ خودتون جواب میدم

یک معلم سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:33 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام ایشالله به سلامتی این عسل خانوم هم هر چه زودتر به دنیا میاد حالا جدا مگه سخته کار کردن تو این دوره؟!! البته فقط یه کم برنج آبکش کردن سخته که آدم دمی می زاره کاری نداره که
دعا می کنیم زایمان خوبی داشته باشید

سلام
ایشالا
برای کسی که دیسک کمر داره شرایط شاید کمی فرق بکنه
اما من تا حالا از کسی کمک نگرفتم
ممنون

یک معلم سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:35 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

راستی یادم رفت بگم استان همجوار فقط تو پول خرج کردن یه کم خسیس هستند یعنی اون هم حسابگر نه خسیس ولی تو موارد دیگه مثل دعا کردن و اینا خدایی خسیس نیستند دیگه

میدونم حسابگرای خوبی هستن
اما این یکی توی دعا کردن هم حسابگر بود

غوغا در جزیره متروک سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ب.ظ http://life21.blogfa.com

سلام
ایشالا به راحتی و خوشی میاد و انتظار تموم میشه
یه بچه به شیرینی عسل

سلام
ممنون عزیزم

مریم چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ http://soir.blogfa.com

سلام. آنی خانووم منم دعاتون میکنم. امیدوارم عسل به سلامتی به دنیا بیاد . راحتم به دنیا بیاد.
عماد جون بسی ما رو ذوق زده کرده با این هوشش. ماشالله.
عجب سرگرمی واسه خودتون دست وپا کردین مطالعه.

سلام عزیزم
ممنون

دکتر پرتقالی چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:09 ب.ظ http://dr-orange.blogfa.com

امیدوارم اینروزا زودتر تموم بشه و عسل کوچولو زندگیتونو شادتر کنه

ممنون

یک معلم چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:33 ب.ظ

عذر من نمی دونستم دیسک کمر دارید جدا اینطوری سخته .
شما لطف دارید ولی خدایی ما برای همه بیش از وسعمون و چیزی که دیگران مایه می زارند مایه می زاریم 10 بربر هم بیشتر دیدی باز حساب کردم چی کار کنیم ریاضیمون خوبه دیگه

عذر خواهی لازم نیست شما که چیزی نگفتین
همه مثل شما گل نیستن

هلیا پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:29 ق.ظ http://manvafardaham.com

چه خواهر مهربونی دارید

بله همینطوره

دختری در همین حوالی پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:16 ب.ظ http://hamin-havaali.blogfa.com/

سلام آنی جونم
خوبی؟
عسل کِی به دنیا میاد؟

تو دعا هم خسیس بوده؟!!! دست گلش درد نکنه!!!!

سلام عزیزم
ممنون
همین روزها

یک معلم پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:34 ب.ظ

خیلی دوست دارم بیام پست تولد نی نی رو گذاشته باشید و بخونم منتظرم به زودی زود انشاالله

حتما
ایشالا

بهداشتی جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:45 ق.ظ

سلام آنی جوووووونم!خوبی؟دلم واست ی ذره شده بود.. میخوای خودم بیام کمک؟

سلام عزیزم
کم پیدا جان
اگه بیای که دست درد نکنه

یک ماما با چکمه های سفید جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

....انتظار در لحظه های آخر همیشه سخته

انتظار همیشه سخته
لحظه های آخر کشنده است

دنیای آرام شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ق.ظ

سلام آنی عزیز
آخ که هم دردیم. 6 تا خواهر دارم و هیچکدوم هیچ کاری برام نکردن زنگ هم نمی زنن فقط 2 تا شون زنگ میزنن. تازه باید از خانواده شوهر هم پذیرایی کنم. سر کار هم برم. همه کارهام رو به تنهایی انجام بدم بدون کمک و به دخترم هم رسیدگی کنم.

سلام عزیزم
همیشه سعی کن روی پای خودت بایستی و منت کسی رو نکشی با هر سختی که داره
من که اینکارو میکنم

بهداشتی شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:36 ب.ظ

کاش می شد پیشت باشم.خودم با جووووووون و دل همه کار برات میکردم... دووووووستت دارم خیلی زیاد کامت به شیرینی عسل

کاش می شد اما من نمیذارم کار کنی فقط می گپیم یعنی گپ می زنیم
مرسی عزیزم
منم دوست دارم یه عالمه

خانم دوری یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:15 ق.ظ

عجب !! چه خواهرای بیمعرفتی داری آنی:(
امیدوارم وقتی عسل به سلامتی و خوشی به دنیا اومد اینقدر بی معرفت نباشن و تنهات نذارن .

اینجوری نگو ...بی معرفت نیستن اونم مشکلات خودشون را دارن
حتما همینجوریه

نگران آینده یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ب.ظ http://skn.blogfa.com

سلام عزیزم.با یه خاطره به روزم.

سلام
حتما

رضا دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ق.ظ

سلام خوبین خواهر محترم،وبلاگ قشنگی دارین راستش فضولی نباشه خدایی نکرده مطلب از آنجایی که پیداست دختر نازی در راه هست،من یک چند روزی دایی شدم ماه شعبان و اسمشو فاطمه گذاشتن،شماچی اسمشو میذارین؟إنشأإلله هم خودت و هم بچه ات سلامت باشین،راستی این دوره زمونه وقعأ زندگی سخته حق به ابجیت بده که کم میتونه بهت کمک کنه،قربان شمأ خداحافظ

سلام
ممنون
خدا حفظش کنه
من حتما به خواهرانم حق میدم

yasna دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

حالا بلاخره چی شد دعا کردی یا نه ‌آنی جون؟
راستی عسل فکر کنم همین روزا دنیا میاد دیگه نه خانوم گل؟

آره بابا نمی شد دعا نکرد
بله همین روزها

yasna دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:55 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

آنی جون این بچه خواهرت من و یاد احسان بچه دادشم میندازه دادشش که می خواست دنیا بیاد ماههای ْآخر بارداری مامانش همش بهش پس کی اینو در میاری از تو شکمت؟؟

نگران آینده سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:27 ق.ظ http://skn.blogfa.com

سلام.اگه به وبلاگ گاگول برین چی میگین؟لینکش تو پیوندای وبلاگم موجوده.و واقعا باحاله خاطراتش.
موفق باشی آنی جون.

اتفاقا رفتم
ممنون از اطلاع رسانی

آرزو شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام گلم امروز برحسب اتفاق گذارم به اینجا افتاد کیف کردم از نوشتهات از حوادث تلخ و شیرینت امیدوارم عمر حادثه های تلخ برات کوتاه باشه و شیرینی ها رو خدا طول عمر بده راستی حال عسل خانم چطوره آقا عماد گل پسر خوبه از طرف من ببوسشون،میدونی به چه افتخارکردم به احساس زنهای ایرانی باید بالید حتی خاطراتشون هم افتخاردارن چون از یه پاکی نشات میگیره که تو هیچ جای دنیا همتا نداره منتظر حرفها ی تازه ات هستم.سلامت و موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد