در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

خسته ام

 

سلام من آمدم... خسته و کوفته...خستگی جسمی نه هاااااااا....روحم خسته است شدید 

 

هر چی از اسباب کشی بگم ٬کمه خیلی سخت بود یعنی وحشتناک بود دلیلشو بعدا میگم... 

شنبه ۲۳ خرداد روز جدا شدن از خانه قبلی و راهی شدن به خانه جدید بود .اصلا دل کندن از اون خانه سخت نبود . 

اون روز از صبح تا شب مشغول کار بودیم وقتی تمام وسیله ها آمد تو خانه جدید دیگه شب بود شام خوردیم و فقط تنها کاری که کردیم سر هم کردن تخت ها بود تا شب بتونیم بخوابیم.عسل خانه خواهرم بود ساعت ۱بامداد زنگ زدم بیام دنبالش ؟ گفت:نه بخواب فردا بیا .اون شب بدون عسل گذشت .خانه پر بود از کارتن و من به زور قرص ودارو با کمر درد کذایی مبارزه میکردم.صبح خانه را با تمام ریخت و پاش ها رها کردم و رفتم خانه خواهرم ُهمسر هم رفت دنبال کارای اداری ٬منم تا چشمم به عسل افتاد اشک ام جاری شد به خواهرم گفتم هیچی نگو بذار خالی بشم .از دیدن اون خانه ریخت و پاش حالم بد می شد . از صبح تا شب راه می رفتم جوری که شب ها کف پام بی حس می شد .آره از کوزت بدتر. اما هر چی بود گذشت

خستگی روحیم خوب نمی شه مگه با رفتن به یک مسافرت توپ...دلم می خواد برم یه جای  

خیلی دور ُترجیحا کنار دریا ...و بی خیال دنیا و آدماش یک ماهی خوش بگذرونم ...(شتر در خواب ...)  

دلم برای اینجا تنگ شده بود . 

چند روز قبل از اسباب کشی یک کارتن پر از کتاب های درسی و ...از توی انبار آوردم بیرون پیش خودم گفتم تا همسر خانه نیست ببرم بندازمش تو آشغال ها که یک پاکت سیاه نظرمو جلب کرد اونا نامه های منو همسر بودن مال یازده سال قبل اون شب تا ساعت دو نصفه شب بیدار موندم و خوندم خوندم (همسر شیفت بودن)مدتها بود فکر میکردم این نامه ها گم شدن .چند تا نامه اول را که خوندم تاب نیاوردم و زنگ زدم به همسر ُچقدر رمانتیک و دلنشین ..اما به نامه های آخر که رسیدم  ...تو اون قدیما امکانات کم بود مثل الان هر کسی یک گوشی موبایل نداشت منو همسر هم دو هفته و گاهی هفته ای یک بار می تونستیم همدیگه رو ببینم بخاطر همین نامه نگاری میکردیم . 

 

خلاصه اینکه: 

 خسته ام فردا نگاهت را برایم پست کن  

یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن... 

گوشم از آواز غمگین سکوت شب پر است ٬ 

لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن. 

 

حواسم نبود فردا جمعه است اداره پست تعطیله  

پس لطفا پس فردا پست کن 

نظرات 21 + ارسال نظر
فردا جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ق.ظ http://med84.blogfa.com

سلام بر آنی! به سلامتی برگشتی! ما هم دلمون واست تنگ شده بود...
می دونی بر خلاف شما، من عاشق اسباب کشی و خونه و تکونی و تغییر و تحولم! چرا؟!! نم دونم!

سلام عزیزم
ممنون شما خیلی خوبین
من که اصلا دوست ندارمممممممممممممممممممممممممم
خیلی اذیت شدم

پسر جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:28 ق.ظ http://iamman.blogfa.com

باز هم تابستان
باز هم من داغ
بدون حوا می جنگم با
داغی و تابستان

بجنگ -حوا ارزششو داره

محبوبه جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:55 ب.ظ http://http://yaghootekabood2.mihanblog.com/

خسته نباشی اسباب کشی خیلی سخته
امیدو.ارم یه مسافرت بری و یکمی از نظر روحی اسوده بشی

lممنون عزیزم

کسی که خیلی دوست داره جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:50 ب.ظ

مامان خیلی دوستت دارم!

عزیزم پسر گلم ،عشقم ،مهربونم
من فدای تو
خیلی دوست دارم از همه بیشتر

نیما جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:36 ب.ظ

میبنم خونه نو رفتین به سلامتی....
موفق و پیروز باشین

می بینی مردم از خستگی
ممنون برادر

فردا جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:07 ب.ظ

راستی این فردا یی که توی شعرت هست ینی من؟!!! ینی من نگاهمو واست پست کنم؟!!!

یعنی شما عزیزم
یعنی همه کسانی که می تونن انرژی مثبت بدن
پست کن منتظرم
بوس

عسل جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:07 ب.ظ http://injamadresenist.persianblog.ir/

اسباب کشی هرچی که نداشته باشه اینو داره که یه سری خاطرات از گوشه وکنار خونه پیدا میشن خیلی چیزا رو یاد آدم میندازن
خسته نباشی عزیزم

ممنون عزیزم
دقیقا

وانی جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:09 ب.ظ

به سلامتی راحت شدین. واقعن باید یه مسافرت خوب برین. تا خستگی اسباب کشی در بیاد. ایشالا مشکل مرخصی نداشته باشین. عکس دخملتون فراموش نشه

ممنون
دیگه عکس یک سالگی ایشالا

دکتر نفیس جمعه 21 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:48 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

اتفاقاتتون این مدت تو هم تو هم شده . درست می شه دلتون وا می شه

ممنون

مریم شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ق.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام عزیزم
آنی جون این مدته من مدام به اینجا سر می زدم...
الهی شکر کهاسباب کشی هم تموم شد
آنی جون این بالا و پایین های روحی واسه ما خانومها همیشه هست
اجازه نده که از پا درت بیاره
قوی باش
بیشتر از هر کسی بچه ها بهت نیار دارند یا روحیه و انرژی ....
مراقب خودت باش
خوشخال میشم اگر بتونم بهت کمک کنم
اگر دوست داشتی غم ها و ناراحتی هاتو توی دنبا ی مجاری به اشتراک بذار شاید کم شن عزیزم....

سلام عزیزم
شما خیلی لطف دارین عزیزم
کم شدن غم ها الان سبکم
فقط مسافرت می خوام

آسیه شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:02 ب.ظ

سلام آنی خانم خسته نباشین

این پستو خوندم خیلی به خاله عسل جون حسودیم شد آخه من نه خاله میشم نه عمه

همیشه از این بابت شاکیم

خونه نو مبارک باشه ایشالا با دلی خوش زندگی کنین

سلام عزیزم
من خودم خاله بچه هات می شم شما هم خاله عسل و عماد

دخترمهربون سرزمین احساس شنبه 22 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:02 ب.ظ

یه خسته نباشید به خانوم گل خونه
کار سختی نیست سفر رفتن می خوای یه توطئه بچینیم برای دکتر همه بچه های وب تا شما رو ببره سفر

ممنون عزیزم
حتما با کمک شما

مریم یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:12 ب.ظ http://saghf.blogsky.com

اینجا یه عطر خوب داره
عطر زندگی
مادری
و گذشت ...
پاینده باشی انی جون....

ممنون
این وجود شماست که به اینجا عطری تازه میده

آنا یکشنبه 23 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:03 ب.ظ http://www.anna1359.persianblog.ir

آنی پاشو با همسر و بچه ها بیایید سنندج...اینجا من ببرم یه فالوده بستنی توپ بهتون بدم....

واقعا!!
از همون بستنی ،فالوده ها که مزه شب اول قبر میده؟؟!!
ممنون

آسیه دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:02 ب.ظ

شما خیلی لطف دارین نمیدونید من چقد دوست دارم "خاله آسیه "باشم

یعنی واقعا میشه من خاله عماد و عسل ناز نازی باشم خاله مجازی بودنم راضیم میکنه

از طرف من عماد و عسل جونمو ببوسید

از الان دیگه هستی
خاله آسیه
حتما

حس هفتم سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:54 ق.ظ http://seventhhess.persianblog.ir/

سلام. واقعا خسته نباشی.
ما هم دوتا دفترچه خاطرات داریم که هروقت کتابخونه مونو مرتب می کنم یادی از گذشته های خوب زندگیمون می کنیم.

سلام ممنون
گذشته های خوب...

خانم گل سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام. ولی این خستگی ها مال اولشه،بعدا فقط به راحتی خونه بزرگتر فکر می کنین.
دلتون اومد ندیده پاکت نامه ها رو دور بندازید،شوخیش هم زشته

بزرگتر شدنش هم دردسر است
کارم زیاد شده
...

یک معلم جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:38 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

وای اسباب کشی خیلی سخته خدا قوت

چرا شتر درخواب؟!! خوب به آقای همسر بگو با هم برید سفر اون هم دریا بهترین جاست

خیلی سخت..

آخه مگه می شه یک ماه رفت مسافرت یک ماه؟!!!
چند روزمسافرت را که توی شهریور حتما میریم

سوری پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:21 ب.ظ http://baghban-kochak.mihanblog.com/

ای جان آنی خسته نباشیوای میدونم چقدر حس بدیعععععععععع

ممنون جیگرممم
خدا را شکر درکم میکنی عسیسم

منصوره(مامای مهربون) سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ب.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

سلام انی جون
منم خاله نمیشم

سلام
وای چه بد...
شما هم خاله عسل و عماد باش

irman شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:32 ق.ظ

in tike akharo ki be ki neveshte bud!!!???

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد