در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

حیوان خانگی

در راستای علاقمندی عماد به داشتن حیوان خانگی بعد از خرید یک لاک پشت که الان یک ساله داره با ما زندگی میکنه و دیگه زیاد برای عماد  جالب نیست این لاکپشت.... امسال براش یک خرگوش خریدیم.

البته این خرگوش اینقدر زنده نموند که من وقت کنم و یک عکس ازش بگیرم بذارم اینجا ...چند روزی در کنار ما زندگی کرد و یک روز ناگهان شروع کرد به جیغ زدن وبالا و پایین پریدن و....خلاصه مرد ...حالا چرا نمیدونم ...

این هم قصه حیوان خانگی داشتن ما 

اما من اصلا نمی تونم وجود یک حیوان را تو خانه تحمل کنم این خارجی ها چه جوری توی خانه هاشون سگ و گربه و...نگه میدارن ....

خوب راستش من از مردن خرگوش هم خوشحال شدم هم نارحت دوست داشتم چون خیلی بی آزار بود اما خوشحال شدم چون وقتی تو خانه راه می رفت من چندشم می شد 

عسل هم این خرگوش را خیلی دوست داشت براش از توی باغچه تره می چید و بعد کله خرگوش را می گرفت و سبزی ها را میداد به خورد خرگوش و اون خرگوش طفلکی هم هیچی نمی گفت .

نظرات 21 + ارسال نظر
shirin شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:17 ب.ظ

وااای خیلی بده منم خرگوشم مرد خیلی ناراحت شدم اخی عماد ناراحته حتما نه؟عسلم ناراحت شد؟

خیلی بد
آره ناراحته

طاهره دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:05 ق.ظ

همین جدی یه دفه مرد؟ شاید چیزی خورده مسموم شده یا شایدم چیزی نیشش زده.
آقای دکتر مظری ندارن در این خصوص؟

آره دیگه یه دفعه مرد شاید مسموم شده باشه
دکتر نظری ندارد باید ببرمش دامپزشکی

یک معلم جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام خوبید؟ عماد خان و عسل بانو خوبند؟ عسل بانو مگه چند وقتشه که می تونه ماشاالله بره سبزی بچینه؟!!
وای وای منم از حیوون خونگی بدم میاد سارای منم یه مدت گیر داده بود یه بچه خرگوش خریدیم خیلی وحشتناک رشد می کرد ولی من اجازه نمی دادم از قفس درش بیاره فقط بیرون تو حیاط
یه همستر هم داشت که دق مرگش کرد بردیمش شمال بیچاره از شرجی هوا انقدر اذیت شد که اومدیم تهران دوقلو نارس زایید بچه هاش مردند یه مدت بعد هم خودش مرد

سلام عزیزم
شما خوبی؟؟بچه ها خوبن ؟؟
طفلکی حیوونا

فردا جمعه 30 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:34 ب.ظ http://med84.blogfa.com

منم اصلا نمتونم حیوانات رو تو محیط زندگی م تحمل کنم... فقط دورادور! تازه وقتی هم می میرن خیلی واکنشم تاثرانگیزه!!! و غصه میخورم!!

surii شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:47 ب.ظ

من که عمرا بذارم بچه خاهرم حیون نگهدارههههههههههه همچین خاله ای هستمممم شما مامان فداکاری هستی

وقتی خودش دوست داره چیکار میشه کرد

آسیه پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:22 ب.ظ

سلام آنی خانم
من از حیون خونگی فقط مرغ و جوجه دوست دارم
در مورد سگ و گربه : گربه خیلی حیون خیانت کاریه باز سگ به صاحبش وفا داره ولی گربه ...


راستی از طرف من عسل جون ناز نازیو ببوسین

خزان چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 04:05 ب.ظ http://khazan62.blogfa.com/

سلام مطالب
وبتون خیلی قشنگه ن که اهی عیدمون مونده اعصابمو خرد کده شوهم که از حیوونا بدش میاد اونقد هواشو داره دلم نمیاد سر به نیستش کنم دختر بزرکم خیلی دلش خرگوش میخواد ام من حوصله جک جونور ندارم راستی میتونم

لینکتون کنم

سلام
اگه دوست دارین لینک کنید

مژگان امینی شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:53 ق.ظ http://mozhganamini. persianblog.ir

سلام
من هم از حیوان خانگی خوشم نمی آید. اصلا تو آپارتمان حیوان بیچاره جا ندارد! تا حالا هم به جز ماهی که آن هم مرده حیوانی نخریدیم.
امسال عید هم ماهی نخریدیم.بچه ها کلی خوشحال شدند.

خوش به حال شما با این بچه ها

علی راد سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 11:34 ب.ظ

درود آنی
احوالات؟ خانواده خوبن؟
آنی خیلی بدی چیزخورش کردی نه؟

حنانه دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.roozanehaie-man.blogfa.com

آخییییی
عاقا ما خواستیم خرگوش بخریم گفتن پریود میشه! دیگه نخریدیم

فردا پنج‌شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 10:17 ب.ظ http://med84.blogfa.com

روزهای رفته بی شمار شد نیامدی...

دختر دوشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:57 ق.ظ http://intotheunknown.blogfa.com/

سلام
آخی طفلکی خرگوش بیچاره!
مامانم اصلا نمی تونه حیوون خونگی رو توی خونه تحمل کنه وگرنه منم دویت دارم حیوونارو :)

مریم چهارشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:59 ب.ظ http://soir.blogfa.com

منم از حیوون خونگی خوشم نمیاد به قول شما وسواس دارم به راه رفتنشون تو خونه ولی خیلی دوست داشتم یه خرگوش واسه خواهر زاده م بخرم اونجا دیگه خونه خودشونه ..

زهرا چهارشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:43 ب.ظ http://noravin.niniweblog.com

سلام انی خانم من از طریق وبلاگ اقای دکتر با وبلاگ شما اشنا شدم خوشحالم که هم استانی های به این خوبی توی اینترنت پیدا کردم به وبلاگ دخملی منم سر بزنید

یک معلم جمعه 10 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:02 ب.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام خوبید؟ خبری ازتون نیست؟ بچه ها خوبند؟
سرگرم بچه ها هستید یا به سلامتی در سفرید؟ هر جا هستید همگی خوش باشید

منصوره(مامای مهربون) چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 01:43 ب.ظ http://midwifery2012.blogfa.com

انی جون بیا خصوصی بهم بگو ببینم این مدتی که نبودم دکتر بابک پرسیسکی وراچ چی شددددددد؟؟ادرسی ازش نداری؟

aramesh پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 12:16 ق.ظ http://zendeginamemaryam393.blogfa.com

hi b manam sar bzanid

پزشک طرحی سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ب.ظ

سلام .
من بچه بودم ، لاک پشت داشتم ،
یه روز پاشدم ، دیدم نیست !
همه انکار کردن که خبری ازش دارن !
فکر کنم کار بزرگترا بوده !

zz یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 11:58 ق.ظ http://ندارم

سلام من دوتا خرگوش داشتم سفید و تپل مپل یکیشون چشماش قرمز یاقوتی و یکی مشکی مشکی خیلی هم درشت دوتا گوش صورتی خوشمل وناز میزاشتمش روی شکمم نازشون میکردم خیلی دوستشون داشتم دوهفته سه هفته بیشتر نگذشته بود که اونا رو بردم پشت بوم یکیشون مرد دلیلش رو هم نمیدونم خیلی ناراحت بودم از درون داد میزدم از خدا گلایه میکردم داشتم میمردم اون یکی هم همش استرس داشت و میلرزید در اوج نارحتی دلم نمیخواست اون هم بمیره حاضر بودم هر کاری انجام بدم نمیره چون طاقت نداشتم بردمش تو باغمون یکم ازادش گذاشتم وای کاش اون کار رو نمیکردم یه سگ بزرگ اونجا داشتیم یکم اومد بوش کرد ترسیدم نتونستم خرگوشم رو بردادم اومد دنبالش کرد انقد دنبالش کرد بردش تو زمین خالی و اونجا مامانم رفت نگاه کرد من نتونستم برم دیدم مامانم چیزی نمیگه فهمیدم که خوردش وای داشتم تو اشک هام غرق میشدم چشام تار بود جایی رو نمیدیدم داشتم دیوانه میشدم خلاصه برگشتم پدرم گفت فدای سرت اگه خواستی یکی دیگه برات میخرم ولی من هی گریه میکردم و میگفتم نمیخواممممم من همون رو میخوام خدایا همش فکر میکنم که تغصیر منه و اگه اونجا رها نمیکردم یا اونجا پیش سگ بلندش میکردم الان پیشم بود هی ناراحتم هیچی درکم نمیکنه هیچکی از ناراحتی هام یه ذره کم نمیکنه همه مسخرم میکنن میگن عیب نداره چیزی نیست اینهمه خرگوش یا مثلا میگن بهتر نگهداریش سخته نمیدونن با اینکار من غمگین تر میشم هی هر جا میرم عکس خرگوش و درباره خرگوشه وقتی یادش میفتم گریم میگیره هیچ کس هیچ کس درکم نمیکنه خدایا

zz یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 12:01 ب.ظ http://ندارم

سلام من دوتا خرگوش داشتم سفید و تپل مپل یکیشون چشماش قرمز یاقوتی و یکی مشکی مشکی خیلی هم درشت دوتا گوش صورتی خوشمل وناز میزاشتمش روی شکمم نازشون میکردم خیلی دوستشون داشتم دوهفته سه هفته بیشتر نگذشته بود که اونا رو بردم پشت بوم یکیشون مرد دلیلش رو هم نمیدونم خیلی ناراحت بودم از درون داد میزدم از خدا گلایه میکردم داشتم میمردم اون یکی هم همش استرس داشت و میلرزید در اوج نارحتی دلم نمیخواست اون هم بمیره حاضر بودم هر کاری انجام بدم نمیره چون طاقت نداشتم بردمش تو باغمون یکم ازادش گذاشتم وای کاش اون کار رو نمیکردم یه سگ بزرگ اونجا داشتیم یکم اومد بوش کرد ترسیدم نتونستم خرگوشم رو بردادم اومد دنبالش کرد انقد دنبالش کرد بردش تو زمین خالی و اونجا مامانم رفت نگاه کرد من نتونستم برم دیدم مامانم چیزی نمیگه فهمیدم که خوردش وای داشتم تو اشک هام غرق میشدم چشام تار بود جایی رو نمیدیدم داشتم دیوانه میشدم خلاصه برگشتم پدرم گفت فدای سرت اگه خواستی یکی دیگه برات میخرم ولی من هی گریه میکردم و میگفتم نمیخواممممم من همون رو میخوام خدایا همش فکر میکنم که تغصیر منه و اگه اونجا رها نمیکردم یا اونجا پیش سگ بلندش میکردم الان پیشم بود هی ناراحتم هیچی درکم نمیکنه هیچکی از ناراحتی هام یه ذره کم نمیکنه همه مسخرم میکنن میگن عیب نداره چیزی نیست اینهمه خرگوش یا مثلا میگن بهتر نگهداریش سخته نمیدونن با اینکار من غمگین تر میشم هی هر جا میرم عکس خرگوش و درباره خرگوشه وقتی یادش میفتم گریم میگیره هیچ کس هیچ کس درکم نمیکنه خدایا

بهار جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:22 ب.ظ http://noravin.niniweblog.com/

خرگوش پسر من هم اسهال گرفت دو روزه مرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد