در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

آنی تنها و خسته

سه سال قبل در چنین روز هایی خسته و داغون منتظر به دنیا آمدن عسل بودم، قرار بود 29تیر خانم تشریف بیارن.

من 21کیلو وزن اضافه کرده بودم ...هی وای من... ورم شدید و خلاصه دیسک کمر که با این اضافه وزن عجیب شده بود قوز بالای قوز، البته من در تمام مدت رژیم داشتم که در کاهش وزنم که سیر صعودی عجیبی داشت تاثیری نداشت، شب ها اصلا نمی تونستم بخوابم و روزها نفسم بالا نمی آمد... اما تحمل تمام این سختی ها ارزشش را داشت دختر ناز، مهربون و دوست داشتنی. هر چی بگم کم هست، دختر عزیزه ...شاخ نبات دختر... قند و نبات دختر... شعر مردم را هم خراب کردم. 

و امشب یعنی سه سال بعد من توی آشپزخانه نشستم میان کلی ریخت و پاش و در ساعت 12:45دقیقه نیمه شب پست میذارم. تا بنویسم خسته و تنها نشسته ام و دارم برای فردا که تولد عسل را یک روز زودتر جشن میگیریم الویه درست کنم، کوهی ظرف نشسته، همسر هم رفته شیفت 24ساعته تا این طبقه مرفه بی درد پول پارو کند،، ای خدا... 

کاش میشد یک عکس بگیرم بذارم براتون

عید سعید فطر هم مبارک 

التماس دعا 

(دوستانی که تمایل دارن عکس من و همسر را هم ببینن چند راه دارن یکی فیسبوک، دیگری لاین ،دوست داشتین آنجا همو می بینیم)