در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

در مسیر زندگی

فرق نمی کنه که گودال آب کوچکی باشی یا دریا٫ زلال که باشی آسمان در تو پیداست.

جهان بینی کودکی

سلام

من یه بازی دیدم خوشم آمد تو وبلاگ دوست خوبمان عذرا خانم (زندگی جاریست )تصمیم گرفتیم ما هم انجامش بدیم با اجازه عذرا خانم 

همه دوستان هم دعوتن  اگه دوست داشتین این بازی را انجام بدین .

باری به این صورته که شما باید افکار عجیب و غریب دوران کودکی خودتون را بنویسین .

واما افکار عجیب و غریب ما در کودکی :


۱.من وقتی بچه بودم همش فکر می کردم خدا چه جوری به وجود آمده اینقدر سوال می پرسیدم و بی جواب می موند که نگو .مثلا خدا چه جوری به وجود آمده ؟قبل از اینکه خدا آدما را بسازه (خلق کنه )چیکار می کرده و...پیش خودم تصور می کردم هیچی نبوده خورشید ٬ماه ٬زمین ٬ادما و...و خدا هم که دیده نمی شه پس شکل دنیا چه جوری بوده ...خلاصه تا اینکه برادر بزرگوارمان گفتن وقتی رفتی مدرسه تو کتاب کلاس چهارم نوشته ...باورتون می شه ٬ دیگه زیاد سوال نکردم تا رفتم مدرسه و خوندن یاد گرفتم و رفتم کلاس چهارم همون اول سال تمام کتابها را خوندم اما چیزی نیافتم .پیش خودم گفتم شاید من متوجه نشدم باید صبر کنم تا معلم درس بده ...اما سال چهارم هم تمام شد و من نفهمیدم و هنوز هم نفهمیدم البته این حرف داداشمون خیلی خوب بود چون تا مدتی منو سر کار گذاشت .

۲.من بچه آخری بودم گاهی با خواهر و برادرا مون دعوا مون می شد و البته همه میدونن که میون دعوا حلوا تقسیم نمی کنن ...گاهی از حرفهای بد استفاده می شد مثلا (البته ببخشید) بمیر (دور از جان مبارک ما )ما هم زود جواب می دادیم که من از همتون کوچکترم پس شما زودتر می میرین .

البته اونا می خندیدن و ما هم بازم تهدیدشان می کردیم .پیش خودمون فکر می کردیم هر کی بزرگتر باشه زودتر می میره .

۳. از کارتون پینوکیو به شدت می ترسیدیم مخصوصا اونجا که بینیش بزرگ می شد .و هر وقت پخش می شد می رفتیم زیر پتو و نگاه نمی کردیم .

۴.یکی دیگه از افکار عجیب و غریبی که توذهنمان بود٬ این بود که چرا دخترها وقتی حامله می شن که ازدواج می کنن و چون به ما گفته بودن خدا به آدما بچه میده پیش خودمان فکر می کردیم خدا چقدر حواسش جمعه که تا وقتی دختر ها ازدواج نکردن به اونها بچه نمی ده و برای ما این دقت خیلی عجیب بود .

۵.این یکیو نمی نویسم

اگه احتمالا چیز تازه ای یادمان آمد اضافه می کنیم

یادمان آمد

۶.یکی دیگه از افکار ناب ما این بود که همیشه فکر می کردیم اگه بعدها مردیم هیچکس از آیندگان نمی فهمه یه روزی ما هم وجود داشتیم و برای همیشه فراموش می شیم .پیش خودمان فکر می کردیم باید یه کاری بکنیم که اسم ما را تو تاریخ ثبت کنه .اما هنوز راهی به ذهنمان نرسیده اگه کسی چیزی بلده بگه تا نمردیم در تاریخ ثبت بشیم البته اگه مثل تاریخ سلسله ها از کتاب ها  حذف نشه .البته یه چند تایی شعر داریم که وصیت می کنیم بعد از مرگمان چاپشون کنن شاید افاقه کرد .

پ ن۱:به در خواست دوستان عزیزمان پست حذف شده بر گردانده می شود .

پ ن ۲:از همه دوستان خوبم که از احساسات ما و تکرار مکررات خسته نشدن تشکر می کنم .

پ ن۳:بعضی ها زیادی تو کار ما دارن دخالت می کنن لطفا به این کار ادامه ندهید عاقبت خوشی ندارد (مخاطب خاص )

پ ن۴:در جواب دوستانی که جویای حال عماد هستن باید بگم خیلی بهتره شده ...تشکرو سپاس 

پ ن۵:عکس های تولد در ادامه مطلب با کیک نوش جان ...از دوستانی که کادو فرستاده بودن تشکر می کنم از جمله دوست خوبم زندگی جاریسیت ٬دکتر سارا گلم که کلی عکس ایمیل کرده بودن و آتیش پاره جان که البته تو وبلاگ همسر کادوشون را تقدیم کرده بودن .

پ ن۶:از بکار بردن جملاتی مانند(الهی ٬قربونت برم ٬مامانی٬چه نازه .آخی ومشابه آن)جدا خوداری فرمایید .

لطفا ادامه مطلب


این عکس عماد با کلاه رابین هود که نمی دونم چرا عکس اسپایدر من روش چاپ شده



عکس دکور تولد ببخشین زیاد قشنگ نشده اون طرح وسط (بادکنک های شکل گل)ایده عماد بود

نمی دونم چرا اون دوتا عکس را نشد اینجا بزنیم برای همین زحمت دیدن بقیه اشو خودتون بکشین شرمنده 

یکیش عکس کیکه و اون یکی عکس عماد در حال انتظار برای ورود مهمونا .

از صبح که بیدار شد همونجا نشست تا مهمونا تشریف بیارن .جای همتون خالی امسال خیلی خوش گذشت .من این چند سال همیشه خانواده های خودمون را دعوت می کنم که خانواده آقای همسر با عروس تازه ۶نفر بود و خانواده ما حدود ۲۰ نفر شامل(پدر و مادر و  خواهروشوهر خواهر٬ برادر ما٬همراه با بچه هاشون )

عکسهای دیگه رو میتونین اینجا و اینجا ببینین

نظرات 36 + ارسال نظر
زندگی جاریست.... یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ

سلام
اول شدم آیا؟

سلام
اول شدین
تبریک

زندگی جاریست.... یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 ب.ظ http://parvazz.wordpress.com

سلام دوباره
مرسی که اون پست رو برگردوندین.
مرسی که بازی رو انجام دادین. خیلی جالب بود. مورد 5 هخم فکر کنم مثل همون موردی باشه که من هم ننوشتم
خب توی پ . ن 6 گفتین این کلمات رو نگیم پس چی بگیم
تولدت آقا عماد هم مبارک باشه مجددا . ایشالا سالهای سال شاد و خرم با هم زندگی کنید.

سلام
خواهش می شود
شاید... مگه شما هم چیزیو ننوشتین؟
...
مرسی انشاا...

زندگی جاریست... یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ب.ظ

آخه من بجز این کامنت یک کامنت دیگه هم گذاشتم یعنی نیومد ؟ اگر نیومد که دوباره بنویسم

اگه منظورتون اون کامنت بالایه که آمده
حالا اشکالی نداره بازم کامنت بذارین

متین بانو یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:36 ب.ظ

سلام انی خانوم.
چهارمین جهان بینی کودکانه تون رو فرک کنم اکثریت بچه ها باهاش درگیر میشن!!!

راستی کیک عماد خان چه قدر ترسناک بود!!! هی که عکسش لود میشد چشمای من بزرگتر میشد از تعجب!!!
باز هم تولدش مبارک! ان شالله سالهای سال زیر سایه شما و آقای دکت رخوشحال و سعدتمند باشه!

سلام متین بانو جان
آره دیگه البته شاید بچه های این دوره کمتر دچارش بشن چون جدیدا جواب پدر و مادر ها به سوالات بچه ها واقع بینانه تر شده
حالا زیاد که نترسیدین ..خوب سلیقه پسرونه است دیگه
مرسی ...یک دنیا تشکر

زندگی جاریست... یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:44 ب.ظ

بله منم یک مورد رو ننوشتم یعنی خجالت کشیدم بنویسم . حالا توی کامنت بعدی که خصوصی خواهد بود بهتون میگم

باشه بگین

بوبو یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ب.ظ http://yashlijoz.blogsky.com/

سلام
خدا خیرتان دهد چون من تا الان که 20 سالمه به هرکی که برخورد میکردم و بنا به موضوع بحث میگفتم که از ÷ینوکیو میترسیدم و لی هیچ کس رو ÷یدا نمیکرد م که با منن هم عقیده باشه:))
مرسی

سلام
خوشحالم که با شما هم عقیده ام
البته بعدها که فکرشو میکردم میدیدم زیاد هم ترس نداره البته از اون گربه نره و روباهه هم می ترسیدم

بابک یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ب.ظ http://babaktaherraftar.blogfa.com

سلام
ممنون که سر زدید
ایکاش در مورد بازی هم کمی توضیح می دادید البته تا حدودی دستم اومد که در مورد چیه
عکسای تولد هم که محشر بودن و امیدوارم همیشه به جشن و شادی باشید

سلام
فکر کردم اسم پست خودش توضیح کاملیه اما باشه درستش می کنم ممنون از یاد آوریتون
مرسی همچنین شما دوست عزیز

زندگی جاریست... یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ب.ظ

حالا اون موردی که من ننوشته بدم شبیه به موردی نبود که شما ننوشتین؟( آیکون عذرای کنجکاو)

تو وبلاگتون نوشتم
مثل لینکه شبیه هم نبود

فائقه یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.faegheh.cov.ir

سلام عزیزم
میشه یه لطفی کنی آدرس وبلاگ آقای همسرو بزاری؟
من چند وقت پیش آدرسشو نمی دونم کجا دیدم ولی دوبار گمش کردم

ممنون میشم


موفق باشی

سلام عزیزم چرا نشه
البته توی لینک هام هست
جایی برای گفتن دلتنگی ها
حالا چیز زیاد مهمی را هم گم نکردی ::))

بهار یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ب.ظ http://ghoghnostarin.persianblog.ir

سلاممممممممممممممم

من همیشه از کارتون دوقلوها میترسیدم

سلام
اون موقع که دو قلوها پخش می شد من بزرگ بودم دیگه

پروین یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:38 ب.ظ http://p23d.blogfa.com/

اول تولد مبارک. با آرزوی روزهای خوش و خرم و سبز..بعدش هم مورد ۴ رو من هم دقیقا داشتم..همه اش میترسیدم خدا یک وقت حواسش پرت بشود و من حامله یشم! خوشحال شدم از دیدن وبلاگتون...

اول مرسی
همچنین برای شما
منم از این موضوع می ترسیدم یادش به خیر
ممنون دوست عزیز

یک دانشجوی اقتصادی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ب.ظ

سلام...
اون قابهای بالای کمد رو از کجا گرفتین؟
باز هم مباارک. صد سال به این سالها
من تعجب میکنم که چرا عروستون از حالا با شما آهنگ ناسازگاری میزنه و کادو هارو تو وب شما نذاشته........

سلام
اونا را از نمایشگاه خریدم دونه ای هزار تومن
مرسی صد سال به اون سالها
خوب عروس ها همیشه پدر شوهر را می چسبن دیگه

medisa دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:27 ق.ظ

salam khanumi!
morede 4 kheili bahal bud!man ham y jurae mesle shoma fk mikardam!
cakesh cheghad ba maze bud!!

سلام
ظاهرا این مورد 4 بین خیلی ها مشترکه
کیک بتمن سفارش داد هر چی منم گفتم قشنگ نیست کوتاه نیومد
خدا به داد کیک سال دیگه برسه ..

دکتر سارا دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:54 ق.ظ

سلام عزیزم
خسته نباشی
چه دنیای کودکی باحالی داشتی منم فکر میکنم اگه چیزی به ذهنم رسید مینویسم

سلام خانمم
مرسی
منتظرم ببینم شما چی می نویسید
باید افکار شما هم جالب باشه

محبوبه دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ب.ظ http://yaghootekabood.mihanblog.com

سلامممممممم خوبی مبارک باشه ایشالا تولد ۱۰۰ سالگیش ایشال که زیر سایه در و مادرش سالم باشه و موفق
دوستی راستی چرا گفتی نباید از این کلمه ها استتفاده کنیم
من نمیتتونم سختمه

منم مثه شما فکر میکردم البته مورد ۴ رو فکر کنم همه دخترها همین طور فکر میکنن

سلاممممم
مرسی
ممنون دوست خوبم
خوب برای اینکه بعضی ها ناراحت نشن
خوب پس باید یه جایی اینو به عنوان دغدغه مشترک دختران چاپ کنیم ..

نیما دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام خواهر....خوبین؟
میبینم که ما نبودیم بازی راه میندازی....میبینم که خدا رو تصور میکردی....میبینم که افکار عجیب غریب راه میندازی........
خواهر ما از اول هیچی تو این تغیلاتمون نبوده گفته باشم بعدن حرف دهن من نزارین....هاهاهاهاها....ولی منم همین طور مثل شما فکر میکردم خدائیش راس میگم .... ولی هر بار از آخوند منبر مسجدمون میپرسیدم بهم میگفتن که کافر شدم.....ولی من بازم دارم به اون موضوع همچنان فکر میکنم
میبینم که.....

سلام برادر ..خوبم
آره دیگه از نبودن شما نهایت استفاده را بردیم
من می دونستم تو اون کله ات هیچی پیدا نمی شه ...شوخی کردم ...
بابای منم می گفت بهش فکر نکن دیونه می شی ..
ولی من فکر نمی کردم خودش میومد سراغم
من یاد گرفتم بهش فکر نکنم اذیت می شدم
ببین

رهـــا سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:36 ق.ظ http://rad6718.wordpress.com

مورد ۴ که فکر کنم سوال خیلی ها بوده تو بچگی
مرسی که پستت رو برگردوندی...و مرسی از عکسا...
اصلا ما دوست داریم قربون عماد جون بریم کسی مشکلی داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عکسا خیلی قشنگ بود...براش اسپند دود کنین. راستی چرا همه یبچه ها عاشق کیکای بت من و سوپر منن ؟؟؟

درسته
نمی تونستم که رو حرف دوستان عزیزم حرف بزنم که
خوب شاید ...
چشم دود می کنم
چی بگم هم دوره زمونه عوض شده هم بچه ها سلیقه اشون شده این چیزا

طاهره سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:38 ق.ظ http://gliar.blogsky.com/

سلام
من هیچی یادم نمیاد...

سلام
فکر کن شاید یادت آمد از مامانت بپرس می تونه کمکت کنه

فائقه سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.faegheh.cov.ir

سلام عزیزم
خوب منم نوشتم
البته به سختی
چون هیچی یادم نمیومد

موفق باشی

سلام عزیزم
آفرین
چه خوب
بالاخره یه چیزهایی یادت بوده که نوشتی
ممنون گلم

سلام چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ق.ظ

با اینکه ناراحتیم ذره ای کم نشده، بااینکه وقتی حرفهاتون یادم میاد پر میشم از خشم ونفرت، با اینکه هنوز به آخرین کامنتم معتقدم، تو این لحظه دوست دارم بگم: آشتی؟
خودم میدونم باید خیلی بدبخت شده باشم....

با اینکه قلبم شکست .با اینکه هنوز نه پرم از خشم و نه نفرت چون دوست ندارم توی این دنیا خودمو با این احساسات ویران گر در گیر کنم
دوست دارم بگم منم آشتی
خوب دوتا آدم شاید هم عقیده نباشن ولی دلیل نمی شه از هم متنفر باشن
چرا بدبخت ؟
اگه به حرفی که زدی اعتقاد داری پس دیگه چرا بدبختی
به نظر من اینطور نیست همیشه چه چه به به نکنیم اما گاهی وقتها سکوت کنیم بهتره
من از شما دلخور نیستم

میم عزیز چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ب.ظ http://mimeaziz.blogfa.com

سلاااااااااام
خداروشکر که حال عماد جونم خوبه... اینم ماچ واسش :-* به کم کج شد :))
خیلی بازیه جالبی بود... باید فکر کنم... اما من بیشتر ازون آخوندکه که می خواست هاج زنبور عسل رو بخوره می ترسیدم... هنوزم می ترسم... نمی دونم چرا این کارتونارو روان شناسیش نمی کردن آخه... تازه از چاق ون لاغره خودمونم می ترسیدم... وای چقد نوشتم...
سال نوت مبارک باشه آنی جونم... مراقب خودتو گل پسرت باش... خوش به حالتون که تولد اوپس داشتینو خوش گذشته... خیلی خوشحال شدم...

سلامممممممممممم
مرسی میم عزیز
شاید کجش بهتر باشه
آره راستی می گی منم از اون آخوندک می ترسیدم
سال نوی شما هم مبارک
انشاالله سال خوبی داشته باشین

باران چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

سلام انی جوووووونم
وای دلم خیلی برات تنگ شده بود!
خوبی؟؟؟
خوش می گذره؟؟؟
عماد جوون چطوره؟
ببخش یه مدت نبودم و حالی ازت نپرسیدم شرمنده
عکسای عمادم دیدم خیلی قشنگن!
راستی چه بازیه باحالی!!!
اون بچه دار شدنه رو منم دقیقا مثله تو فکر می کردم!
راستی می گم چی شده بوده؟؟؟
کی جرات کرده به با انی جوونه من دعوا کنه؟
عیدم پیشاپیش تبریک می گم
ایشالله ساله خووبی داشته باشین

سلام باران عزیزم
مرسی منم دلم هواتو کرده بود اما شرمنده وقتم کم بود نشد زیاد سر بزنم
با این همه کار رو سرم زیاد خوش نمی گذره
آره منم از این بازی خیلی خوشم امد
دوست داشتی انجام بده
نه مشکلی نبود خودتو ناراحت نکن

عید شما هم مبارک
مرسی گلم

مرجان چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ب.ظ

سلام
...... ، ........،.........،.........،.........و......
ببخشید دیگه گفتید خوددادی کنیم ما هم از به کار بردن کلمات خودداری کردیم
اما یکیش اینجا رو دلم مونده خوب نگم منفجر میشم.بگمممممممممممممم؟بگمممممممممممم؟آخه نگم میترکما؟
الهیییییییییییییییییییییی فداش شم
اخییییییییییییییییییییییییییییییش خیالم راحت شد
میگم هوا سرد نیست اونجا؟آخه عماد آستین کوتاه و شلوارک پوشیده
....... بزرگ شده.آخه من خیلی ....دارم

آخه نمیدونی من چقدر حرف گوش کن هستم که
ببخشید همش دیر میرسم.کمتر میام نت.حسش نیست.دیروزم اومدم همچین وبلاگت رو از کردم یک عدد ویروس دماغ دراز نمایان شد.یهویی از ترس وبلاگت رو بستم.کلی جستجو فرمودیم دیدیم بههه بههه یه آهنگ دانلود کرده بودم همون زده یه ویروس خوشگل و قشنگ تو وبلاگم انداخته.از این بی دقتیها مدتها بود نمیکردم و همیشه قبل دانلود آنتی ویروسم رو هم فعال میکردم.با دانلود منیجر راحت میشه دانلود کردم.بیچارههههههههههههه شدم دم عیدی خلاصه

پیشاپیش عیدتون مبارک.نمیدونم میام باز یا نه.در هر صورت امیدوارم که سال خوب و خوشی رو در کنار آقای دکتر و عماد جان و بقیه اعضای خونواده داشته باشین.اگه غلط املایی دارم پیشاپیش شرمنده.معمولا بر نمیگردم یه دور بخونم!
میخواستم براتون یه پاور پوینت قشنگ بفرستم.اما فعلا وضعیت ویروس جان مشخص شه.اگه تونسم لب تاپ رو راه میندازم اگه هم نشد بازم شرمنده.

عیدتون مبارک.لبتون خندون.تنتون سالم

سلام
مرسی خواهر حرف گوش کن خودم
کجایی؟
مامان خوب شده ؟
نی نی کوچولو چطوره؟
نه خداییش هوا اصلا سرد نیست تازه گرم هم هست
روزها کلا بخاری روشن نمی کنیم فقط شبها اونم به خاطر عماد و خودم که سرماییم
ای ویروس نامرد با لپ تاپ خواهر ما چیکار داری ؟
عید شما هم مبارک سال خوبی داشته باشی
منتظرتم تا بازم بیای منو بی خبر نذار

رضا مدهنی چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

افکار جالبی بودند
در مورد 6 :
وبلاگ داران در تاریخ ماندگارانند

ممنون دکتر
جدا ...پس من تو تاریخ ثبت شدم ...هوراااااااااااااااااااااااااااا
پس خواستن توانستن است

یک دانشجوی پزشکی پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 ق.ظ

سلام.جهان بینی کودکانه چه جالب بود.درمورد پینوکیو و......راستش الآن واقعا وقتم کم هست نمی رسم بنویسم.فقط یک پست هست که اون روفقط شاید بتونم قبل عید بذارم.خیلی شرمنده ام.عکس های تولد رو دیدم.خوشحالم حال عماد کوچولو بهتر شده

سلام
اشکالی نداره خودتون را اذیت نکنین هر وقت وقت داشتین و دوست داشتین انجام بدین
مرسی خانمم

سارا از ژوژمان پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ق.ظ http://judgment89.wordpress.com


سلااام
حال شما امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه تولد عماد . راستی تولد مبارک . ایشالله سال ههای سال باهم کنار هم شاد و سلامت باشین .

مورد 1 هم همیشه منو در گیر خودش می کرد ، این که خدا چجوری بوجود اومده و یا اینکه خدا می تونه سنگی رو بسازه که خودش هم نتونه بلندش کنه و امثال اینها ...
یا این که همیشه منتظر بودم بزرگ بشم و فکر می کردم کسی که بزرگ میشه یک فهم جدید و هوش تازه ای در اون بوجود میاد و فکر می کردم مسایلی و مفاهیم علمی پیش میاد که غیر قابل حله ...ولش کنین ! خودم هم الان نمی تونم توضیح بدم چی فکر می کردم

عکس ها رو دیدم چه کیکی ببینم شخصیت کارتونی خاصی هست اون عکس رو کیک ؟ اسم خاصی داره

سلام خانم
جای شما خالی خیلی خوش گذشت
مرسی
در مورد این یه مورد بزرگ شدن و...غیره هم فایده نداشت ماهم آخرش نفهمیدیم
اون کیک یعنی عکس بتمنه
هر چی گفتم یه چیز دیگه انتخاب کن گفت نه فقط بتمن
ما هم قبول کردیم

اول سعی کن بدون دیدن آی پی تشخیص بدی پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:51 ق.ظ

سلام آنی
۱-بچه که بودم وقتی صبح از خواب بیدار می شدم و بزرگترا می گفتن:”شب زلزله ی خفیفی اومد” فکر می کردم زلزله یه حیوونی هست تو مایه های شتر!
2-بچه که بودم نوشتن رو خیلی دوس داشتم درس دادن به هم سن سال های خودمو خلی دوس داشتم (مثلا دوره ی راهنمای) خیلی دوس داشتم برگه های امتحانی رو صحیح کنم اتفاقا زمان راهنمایی خیلی از دبیرها برگه ها رو می دادن من صحیح کنم . خلاصه الان فهمیدم که استعدادم تو زمینه تدرس هستش و بخاطر همین دوس ندارم زیاد کارهای فنی و مهندسی انجام بدم و می خوام استاد دانشگاه بشم.
3-بچه که بودم همش سعی می کردم ماشین کنترلی درست کنم آخر هم موفق شدم ولی الان اصلبا دوس ندارم رباط درس کنم کمتر تفنگ می خریدم بیشتر ماشین کنترلی می خریدم.

سلام علی آقا
درست حدس زدم ..
باور کن معلوم بود خودتی من که آی پی ها رو حفظ نیستم
این شماره یک خیلی با حال بود خیلی از بچه ها تصورات اینجوری دارن
۲.منم نقش خانم معلم را خیلی دوست داشتم و اون قسمت تصحیح ورقه ها (تو این مورد تفاهم داریم)
۳.آفرین خیلی خوبه ..من فکر میکردم فقط بچه های ژاپنی از این چیزادرست می کنن
عشق ماشین

علی راد پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ب.ظ

سلام
تفاهم خوبی بود.
۳.آفرین خیلی خوبه ..

سلام
کلا تفاهم همه جورش خوبه
مرسی

علی راد پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:21 ب.ظ http://novin21.blogsky.com

باز هم سلام
خیلی بهتر شد یعنی تمومه دیگه خدارو شکر
در ضمن به سید بزرگوار ما هم بگید وقتی لبخند می زنه فوق العاده خوشگل می شه چهره اش باز شد امیدوارم وقتی بزرگ شد مث من خوش تیپ بشه. منتظر نباشه و اخم هم نکنه
سایز اون عکس ها زیاد بود و برنامه ی وبلاگ قبول نمی کرد.
می خواستم بگم بهار مبارک ولی الان زوده باز هم قبل از سال تحویل بایستی بیام .
یا علی

بازم علیک
آره خدا را شکر
خوش تیپ هست لازم نیست بشه حالا مگه خیلی خوش تیپی ؟
شاید آخه اون دوتا عکس اول با گوشیم بودواون دوتا با دوربین دیجیتال
خوب بیا
علی یارت

نار پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:38 ب.ظ http://ran-haskik.persianblog.ir/

خدا براتون نگه داره عماد جانو...کیک من کو؟؟؟

مرسی عزیزم
کیکی شما که عکسش بود ...نخوردین ؟

نیما پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام بر خواهر جون خودم که خیلی وقته دیگه من نمیتونم زیاد بهش بگم میبینم که...... امیدوارم هر جا باشین سال نو رو به همراه خانواده محترم به خوبی و خوشی سر کنین.....عماد جون رو هم از طرف ما ببوس ......اینبار بر خلاف دفعات قبل قبل از اینکه وبلاگت رو باز کنم نوشتم و خواستم که همینجوری بنویسم و سال نو رو تبریک بگم باشد که همیشه کنار خانواده خوشبخت و امیدوار زنگی کنین..میبینم که......

سلام بر برادر
منم امید وارم سال خوبی در انتظارت باشه
مرسی

علی راد جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ق.ظ

اره می دونم خوشگله ( وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ ) منظورم هیکل بود
سرسینه دور بازو البته بیشتر بچه ها تو این سنین که همین طوری هستن بزرگ بشن معلوم می شه. راستی چند سالش شد؟

چشم نخوری حالا
سالی که نکوست از بهارش پیداست ...خوب حالا خوشگله بعدا بهتر می شه

×بانو! شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

چه کیک عجیبی
راستی لینکت کردم آنی جان

خوب سبیقه پسرونه است دیگه
عکس بتمنه
مرسی انشاالله در اولین فرصت جبران می کنم

×بانو! شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ق.ظ http://delneveshteha-007.blogfa.com/

سال نوتون هم مبارک

سال نوی شما هم مبارک

مرجان شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:43 ب.ظ

نه بابا لب تاپم سالمه.پی سی ناکار شدهنیست مایه دارم دو تا دو تا کامی دارم

خوب خدا را شکر که لپ تاپ سالمه
خدا را شکر که مایه دارین

بهداشتی سه‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ

مبارکه مبارک..... تولدش مبارک
سال نو شما هم مبارک باشه

ممنون
سال نوی شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد